معرفی کوچینگ
مخاطب فارسی زبان در سال های اخیر با واژگانی به نام (کوچ) و (کوچینگ) آشنا شده است. هرچه میگذرد دامنه کاربردش وسیع تر میشود و بسیاری از اساتید تحول فردی و سازمانی از این مورد استفاده میکنند.
مثل همهی پدیده های مدرنی که پا به این سرزمین میگذارند باید گفت قدمت کوچینگ در آن سوی آب ها بسیار طولانی تر است و ریشه های آن را حتی می توان در قرن نوزده ام میلادی جست و جو کرد. یعنی در اروپای شرقی (مجارستان) که نام کالسکه های خاص و مرغوب را کوچ یا اصطلاحی نزدیک به این لقب می دانند و این واژه پس از آن ، در ابتدا به ورزش و بعد به علم مدیریت و زندگی راه پیدا کرد و کارش رونق گرفت. برای درک بهتر از کوچینگ در این یادداشت با ما همراه باشید تا آشنایی بیشتری پیدا کنید.
و اما در این یادداشت قرار است چه مطالبی را بخوانید ؟
- تاریخچه پیدایش کوچ و کوچینگ
- تعریف کوچینگ
- کوچینگ چگونه کار می کند؟
- کوچ کیست؟
- کوچینگ چه چیزی هست و چه چیزی نیست؟
- کوچینگ مناسب چه افرادی است؟ و مناسب چه افرادی نیست؟
- مزایای کوچینگ
تاریخچه پیدایش کوچ و کوچینگ
در کشور مجارستان روستای زیبا و خوش آب و هوایی وجود داشت که در قرن پانزدهم کالسکههای راحت و گرانقیمتی در آن جا تولید میشده. این روستا نیز که کوکس(Kocs) نام داشت. به دلیل کالسکههای راحت و شیکی که صنعتگران آن دیار میساختند معروف شده بود. کالسکههای ساخت این روستا توجه ثروتمندان را به خود جلب کرده بود به طوری که از سایر کشورهای اروپایی نیز این کالسکه خواهان زیادی داشت و هر ساله تعداد زیادی از این کالسکهها به آن کشورها صادر میشد.
گفته میشود کوچینگ اولین بار در قرن پانزدهم در انگلستان مورد استفاده قرار گرفت. دانشجویان دانشگاههای انگلستان مانند سایر مردم میدانستند که کالسکههای روستای کوکس که حالا در انگلستان آن را کوچ(Coach) تلفظ میکردند مسافران ثروتمند را در کمال آسایش و راحتی از مبدا به مقصد مورد نظر میرسانند و این نوع حمل و نقل آسان توسط کالسکه ابتکار جالبی بود. به همین خاطر دانشجویان از کلمه کوچ بعنوان یک صفت برای بعضی استادان استفاده کردند. آنها به استادانی که دروس سخت را به زبانی ساده برای دانشجویان تشریح میکردند و از ابتدای ترم تا پایان به دانشجویان کمک میکردند تا درس را به طور کامل فرا گیرند و با موفقیت آزمون را پشت سر بگذارند لقب کوچ میدادند. بعدها کلمه کوچ که یک صفت بود تبدیل به فعل شد یعنی کمک کردن به کسی تا کاری را از ابتدا تا پایان با موفقیت به انجام برساند. همانند کالسکه ای که مسافر را به راحتی از مبدا به مقصد میرساند.
خلاقیت آن دانشجویان منشا ورود کلمه کوچ از یک دنیا به دنیای دیگر شد و این سیر گردش که همراه با تغییر در معنی و مفهوم اولیه آن نیز بود ادامه یافت تا به دنیای مدیریت وارد شد و امروزه در مدیریت کوچینگ را به عنوان یک پارادایم جدید در مقابل بعضی رویکردهای کهنه و قدیمی مطرح میکنند.
واژه کوچینگ به صورت رسمی تا پیش از دهه 1980 میلادی تنها در محیط های ورزشی بکار گرفته می شده است. در سال 1974 آقای تیموتی گلوی کتابی باسم بازی درونی تنیس نوشتن که تاثیر عمیقی در توسعه کوچینگ در جهان داشته است.
در اوایل دهه 80 توماس لئونارد فعالیت هایی داشته که باعث شده تا کوچینگ به مفهوم امروزی شکل بگیره. آقای لئونارد در کارش متوجه شده بود که افراد علاوه بر مشاوره مالی به دنبال حل مسائلی در کل زندگیشان هستند. و سرمایه گذاری مالی بخش کوچکی از مشکلاتشون بوده! به همین دلیل شروع کردن به کار کردن در رابطه با کلیه جنبه های زندگی (زندگی کاری، اعتمادبنفس، عادت های غذایی، عادت های شخصی، توانایی های فردی، روابط خانوادگی، نقاط قوت و نقاط قابل بهبود، ورزش مورد علاقه) و از اون به بعد نام خودش رو کوچ گذاشت. و در نهایت در همان دهه 1980 توماس لئونارد فدراسیون بین المللی کوچینگ را تاسیس کرده.
گسترش صنعت کوچینگ در آمریکا با توماس لئونارد ، در انگلستان با جان ویتمور نویسنده کتاب (کوچینگ عملکرد) و در اروپا با گراهام رقم خورد.
کوچینگ امروزه یکی از صنایع حرفه ای پرطرفدار و موثر دنیا به خصوص در کشورهای پیشرفته و صنعتی و کشورهای جهان اول محسوب می شود.
کوچینگ چیست؟
کوچینگ چیست؟ سوالی که ذهن بعضی از افراد جامعه رو به خودش مشغول کرده است. این سوال کاملا طبیعیه و این محتوا برای اگاهی شما در خدمتتون قرار گرفته پس تا انتها با من همرا باشید. در انتها هر سوالی داشتید حتما بپرسید.
بعد از اینکه متوجه شدیم تاریخچه کوچینگ چی بوده و اصلا این واژه از کجا اومده در اینجا تصمیم گرفتم مفهوم کلی کوچینگ رو برای شما شفاف کنم.
کوچینگ در مفهوم کلی از دل جنبش پتانسیل انسانی بیرون آمد که در اواخر دههی 1960 از کالیفرنیا و ظهور انواع درمان شروع شد که بنا به گفتهی طرفداران جنبش پتانسیل انسانی بر این باور بود که انسانها یک منبع لایتناهی بوده و به صورت ذاتی محرک رشد فردی دارند؛ همه ما مسئول خودمان هستیم و بدون بهره کشی یا سوء استفاده دیگران میتوانیم به پتانسیل خود برسیم.
کوچینگ مثله کالسکه ابزاریست برای رفتن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ولی با سرعت بالاتر و کیفیت بهتر. ترجمه های معادل زیادی در فارسی برای کوچ و کوچینگ وجود داره مثل : مربی، پیشوا، لیدر و … ولی تاکید ما بر استفاده از خود واژه کوچ و کوچینگ است. چرا؟
چون هیچ کدوم از این واژه ها بیانگر معنی دقیق و شفاف کوچ و کوچینگ نیست.
کوچینگ در دنیای مدیریت برای بهبود عملکرد سازمانی و کمک به شکوفایی استعدادهای مدیریت نیز دارای یک سیر تاریخی بوده است. یک تاریخ مشخص برای شروع و ظهور این پدیده در دنیای سازمان و کسب و کار وجود ندارد اما به نظر میرسد حدود پنجاه سال پیش این مفهوم با عناوینی چون مشاور به وجود آمده باشد. اعتقاد عموم متخصصان بر این است که تا دهه 1980 این حرفه عمومیت نداشت در اواسط سال ۱۹۸۰ میلادی در ایالات متحده آمریکا و توسط توماس لئونارد ایجاد شد.
امروزه کوچینگ یکی از سریعترین حرفههای رو به رشد در جهان است و طبق محاسبات به عمل آمده، حدودا ۳۰ هزار کوچ در سرتاسر جهان وجود دارند که اغلب در کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا،بریتانیا، ژاپن، کانادا، استرالیا، سنگاپور، و نیوزیلند و اکنون در کشورهای در حال توسعه مانند ایران در حال فعالیت هستند.
کوچینگ چطور کار می کند؟
بحث درباره مفهوم کوچینگ با اشاره به نام «تیموتی گالوی» و بینشهای او در کتاب «بازی درونی تنیس» فهم را برای افراد اسون تر کرده. کتاب آقای تیموتی گلوی قطعا بینش ما را درباره کوچینگ متحول کرده است. او مدعی است که موانع اصلی در مسیر شکوفایی و موفقیت درونی هستند نه بیرونی! بر مبنای طرز فکرگالوی، کوچ ها باید با خوب شنیدن و پرسشگری قوی در گفتوگوهای ذهنی و درونی مراجع مداخله و با منحرفکردن واگویه های درونی به آنها کمک کنند. برای درک این موضوع، به این نجواهای درونی منفی و منتقد در ذهن بازیکنان تنیس فکر کنید: «اینجوری نمیشه! باید بیشتر رو دستت تمرکز کنی! باید زاویه دست رو عوض کنی!»
یا مثلا وقتی میخواید مهارت نه گفتن رو تقویت کنید واگویه درونی شما چیه؟ اکر نه بگم درموردم چی فکر می کنن؟ نکنه ترکم کن؟ نکنه ازم دلخور بشن؟ نکنه دیگه دوستم نداشته باشن؟ و کلی واگویه دیگه.
بدن ما با منحرفکردن افکار منفی درونی میتواند اوضاع را کنترل کنه!! وقتی واگویه های منفی درونی را سرکوب میکنیم، بدن ما بهخوبی از عهده کار برمیآید. مثلا تیموتی گالوی از بازیکنان تنیس میخواد قبل از ضربهزدن، روی ارتفاع توپ تمرکز کنند! این یک عمل کاملا بیهوده ست؛ اما واگویه های منفی درونی را خاموش میکنه و بدنِ آماده ورزشکار رو ملزم به انجام صرفا همون کاری که باید انجام بده می کنه. با این کار ساده، ورزشکار آرامش پیدا می کنه و عملکرد بهسرعت تقویت میشه!
برای همون مثال مهارت نه گفتن! اگر زمانی که دوستانم پیشنهاد یک دورهمی یهویی رو میدن و من بجای تعلل و ترس از نه گفتن بخاطر اینکه مبادا ناراحت بشن یا من اون ها از دست بدم یا … به این موارد فکر کنم که من به برنامه ای که از قبل چیدم متعهدم و به اولویت ها و ارزش ها و اهدافم فکر کنم و عزت نفس تعریف شده ای برای خودم داشته باشم مطمئنا درگیر واگویه های منفی ذهن نمیشم و تصمیم مناسب رو برای کار مناسب می گیرم. و اینجاست که حضور یک کوچ در تقویت مهارت توسعه فردی می تونه کمک قابل توجهی به شما بکنه.
بینش اصلی تیموتی گالوی این بود که کارکرد این روش خاموش کردن واگویه ها، تنها به ورزش تنیس محدود نمیشه. نکته مهمی که او متوجه شده بود و به اون اشاره کرده این بوده که راهکار هر فردی در درون همون فرد قرار داده شده است. اکنون میتوانیم درک کنیم کوچینگ دقیقا چیست:
از زاویه بنیادی و ریشه ای کوچینگ ابزاریه برای کمک به افراد برای خاموش کردن صدای مزاحم درونی. ما در کوچینگ به غرایض یا ناخودآگاه افراد اجازه میدیم فرمون هدایت امور رو خودشون به دست بگیرند.
بیاید تا به بیان ساده تر و با مثال بگم…
تابحال شده تو جمعی قرار بگیرید و در مورد یک موضوع مشخص افراد نظرات متفاوتی داشته باشند؟ کوچینگ معتقد هر کدوم از اون نظرات ممکنه مناسب و یا نامناسب باشه با توجه به شرایط یک فرد یا سازمان اون تصمیم نهایی و اقدام طراحی میشه و هیچ پاسخ درست و غلطی وجود نداره. همچنین در رابطه با هر موضوعی هر فرد یا سازمان می تونه باتوجه به ارزش هایی که برای خود تعریف کرده و شرایط و دسترسی هایی که در حال حاضر داره به چالش ها و دغدغه های موجود در زندگی و کسب و کارش پاسخ بده و هیچ درست و غلطی وجود نداره و کوچ کمک می کنه تا اون پاسخ مناسب رو با توجه به توانمندی های خود پیدا کنید. در یک کلام کوچینگ میگه : پاسخ قطعی برای خیلی از مسائل زندگی کاری و شخصی وجود نداره. بلکه ارزش ها، تجربه ها و دانش های شخصی با کمک کوچ منجر به پاسخ منحصربفرد به فرد می شود. مثالی که من همیشه برای مراجعین میزنم مثال سردرد که تقریبا همه افراد یک جامعه درگیر شدند اما برای مثال هر 5 نفری که برای سردرد به پزشک مراجعه می کنند درد مشابه دارند ولی منشا دردیکیه؟ نه، ممکنه متفاوت باشه. برای مثال : سردرد نفر اولی ممکنه ناشی از ضعیف بودن چشم باشه، سردرد نفر دوم ممکنه ناشی از کم خوابی یا بی خوابی باشه، سردرد نفر سوم ناشی از کم خونی دوران پریودی باشه، سردرد نفر چهارم سردرد عصبی باشه و سردرد نفر پنجم ناشی از سرماخوردگی باشه.
قاعدتا برای درمان هر یک از این افراد درمان مشابه وجود ندارد و هر فرد درمان مشخص خودش رو داره و درمان مشخص زمانی تشخیص داده میشه که بیمار درمورد علائمی که داره شفاف با پزشک درمیون بزاره (شفافیت).
شاید تجویز مسکن برای همه این افراد پاسخگو باشه ولی مسکن به درمان و حل اون درد کمکی نمی کنه. کوچینگ هم تقریبا به همین شکل عمل می کنه وقتی مراجع کننده یک فرد باشه و دغدغه برای مثال اهمال کاری داشته باشه پاسخ مناسب برای مراجع در صورتی ایجاد میشه که اول مراجع دغدغه و چالش رو شفاف مطرح کنه (شفافیت) و دوم اینکه آگاه باشه در مسیر کوچینگ راهکار اون شخص منحصربفرد خودشه و قرار نیست نسخه شخص دیگه ای برای این فرد کار کنه و در خدمتش باشه.
یا برای مثال در بیزنس کوچینگ دو سازمان رو در نظر بگیرید که دغدغه جذب نیروی انسانی دارند در این مورد امکان اینکه یک راهکار برای همه هر دو سازمان کار کنه وجود نداره چرا که هر سازمان با توجه به ارزش گذاری ها و تجربیات و شرایط مالی که داره می تونه تصمیمات و اقدامات متفاوتی رو طراحی و اقدام کنه و اینجا بیزنس کوچ می تونه کمک قابل توجهی به این سازمان ها در جذب نیروی انسانی بکنه.
کوچینگ افراد را تشویق میکند تا مسئولیت های خود را بپذیرند، خود قدرتمندشان را تجربه کنند، سراغ یادگیری بروند، در حل مساله خلاق باشند، بتوانند تصمیمات عالی اتخاذ کنند و از تمام پتانسیل خودشون در تمامی زمینه ها بهره ببرند.
در واقع برای حل خیلی از مسائلی که در کار و زندگی شخصی باهاشون مواجه هستید می تونید از رویکرد کوچینگ استفاده کنید. رویکرد کوچینگی چیه؟ رویکردی کوچینگی به این معنی که هر شخصی پاسخ خودش رو برای پرسش ها و چالش ها به همراه کوچ پیدا کنه.یعنی چی؟
یعنی ، وقتی افراد می خوان با ذهن آشفته و سردرگم به چالش هاشون رسیدگی کنند و در فرایند کوچینگ باسرو سامون دادن و شفاف کردن ذهن و باز کردن کلاف پیچیده مسیر براشون باز میشه.
تو فرایند کوچینگ نقاط کوری که در کسب و کار و زندگی شخصی وجود داره نشون داده میشه.
کوچ مثل آینه شما رو به خودتون نشون میده. بدون قضاوت شما رو می شنوه، پرسشگری قوی داره، بازخورد میده تا به جایگاه و هدف و مطلوب خودتون برسید.
در حال حاضر کوچینگ به عنوان یکی از کارآمدترین روشهای توسعه افراد و یک رویکرد قوی در مدیریت عملکرد محسوب میشود. افراد از طریق کوچینگ میتوانند راه حلهای خود را بیابند، مهارتهای خود را توسعه دهند و دیدگاهها و رفتارهای خود را تغییر دهند و خود قدرتمندشان را تجربه کنند.
اگر فکر می کنید خیلی براتون جا نیافتاده و نیاز دارید بیشتر بدونید کوچینگ چیه؟ خودتون رو اذیت نکنید ، دعوت می کنم ویدئو زیر رو حتما مشاهده کنید تا به درک بیشتر شما کمک کنه.
کوچ کیست؟
کوچ نه معلمه، نه روان شناسه و نه مشاور و نه منتور!! او در حقیقت تسهیل گریه که به شما کمک میکند به آگاهی برسید و مسائلی را خودتان کشف کنید و یاد بگیرید. کوچ هرگز شما را نصیحت نمیکند و به شما راهکار ارائه نمیدهد، بلکه با استفاده از ابزارهایی کارآمد در حرفه خود (مانند گوش دادن فعال، پرسیدن سوالات موثر و قدرتمند و بازخورد)، به شما کمک میکند تا نقشه راه را برای پیشبرد اهدافتان تعیین کنید یا پازلهای درونی که موجب بروز مسائلی در زندگی شما شدهاند را کنار هم ببینید و به نتیجه برسید. کوچ در حقیقت به افراد کمک میکند که خودشان با رسیدن به آگاهی و پاسخها، میان آن کسی که هستند و آن کسی که میخواهند باشند پل ایجاد کنند. کوچ به افراد کمک میکند تا افکار و پیچیدگیهای ذهن خود را خودش را سر و سامان دهد، ساده کند و به شفافیت برسد.
یکی از بارزترین ویژگیهای جلسات کوچینگ این است که مراجعهکننده کاملا در آن آزاد و صاحب اختیار است. کوچ هرگز برای شما انتخاب نمیکند و تصمیم نمیگیرد، بلکه این خود شما هستید که کل روند جلسه را تعیین میکنید و پیش میبرید. در این حین کوچ برای شما نقش حامی جهت شفافسازی ذهن و مسیر را بازی میکند تا شما به نقطه مورد نظر و مطلوب خود برسید.
کوچینگ چه چیزی هست و چه چیزی نیست؟
- کوچینگ آموزش نیست!
کوچینگ دنبال چیزهایی هست که جلوی یادگیری شما رو گرفته
- کوچینگ منتورینگ نیست!
کوچینگ دنبال دسته و پنجه نرم کردن شما با چالش ها و یافتن راه حل شخصی شماست
- کوچینگ روانشناسی و درمان نیست!
کوچینگ به بررسی رفتار های امروز شما و تاثیر آن در آینده می پردازه.
روان شناسی با روان فرد کار داره ولی کوچینگ با عملکرد کار داره.
- کوچینگ مشاوره دادن نیست!
کوچینگ به شما کمک می کنه برای رسیدن به بالاترین پتانسیل در درون خودتون.
- کوچینگ اینکه به شما نشون بدم من چی میدونم نیست!
کوچینگ اینه که به شما نشون بدم توانایی شما کجاست.
کوچینگ ایجاد آگاهی می کنه برای شما برای تغییرات مثبت و پایدار بر مبنای عملگرایی.
برای آگاهی بیشتر می تونید به تفاوت های بین کوچینگ و منتورینگ و مشاور مراجعه کنید.
کوچینگ مناسب چه افرادی هست و برای چه افرادی مناسب نیست؟
این سوال ،سوالی که ذهن خیلی از افراد رو به خودش مشغول کرده و افرادی که اشنایی با کوچینگ ندارند زیاد این سوال رو می پرسند ، بنابراین کاملا سوال طبیعیه، اگر برای شما هم این سوال پیش اومده پیشنهاد می کنم اول ویدئو بالا را مشاهده کنید بعد بریم تا در ادامه کامل توضیح بدم.
اگه بخوام خیلی واضح و شفاف توضیح بدم باید بگم کوچینگ به درد همه میخوره به جز یک سری از افراد از جمله
- افرادی که دوست ندارن خودشون رو توسعه بدن.
2- افرادی که می خوان همونجایی که هستن باشن و همیشه همه چیز غیر از خودشون رو سرزنش کنن،
- کسایی که حاضر نیستن بهای موفقیت رو پرداخت کنن ( اونایی که می خوان میان بر بزنن)
- افرادی که برای رسیدن به اهدافشون فرصت کافی ندارن و دنبال راه حل حاضر و آماده هستن
- کسانی که مشکل روحی و روانی دارن و از یه حد متوسط پایین تر هستن .( این افراد اول باید به روانشناس یا روان درمانگر مراجعه کنن و پس از رسیدن به شرایط نرمال می تونن از خدمات کوچینگ استفاده کنن).
- عقل کل ها ( اونایی که خودشون رو دانای اعظم می دونن و فکر میکنن همه چیز رو بلد هستن)
نکته خیلی مهمممممم!!!!!
دو عامل نابود کننده زندگی و کسب و کار و رابطه و هرچیزی که دلتون بخواد میدونید چیه؟
من می دونم
من بلدم
شاید بنظرتون خیلی ساده و پیش پا افتاده بیاد ولی قدرت وحشتناکی داره.
این دو تا جمله به تنهایی می تونند مانع پیشرفت تو هر زمینه بشن و قابلیت تخریب 100% دارند.
دونستن و بلد بودنی که به عمل ختم نشه و اون دانایی و علم داشته من برای من کار نکنه و در خدمت من نباشه بودنش چه فایده ای داره؟؟؟
خب به نکته توجه کنید
مزایای کوچینگ چیست؟
اینکه مزایای کوچینگ چیست در هر حوزه و شاخه کوچینگ مثلا در لایف کوچینگ و یا بیزنس کوچینگ متفاوت هست ولی بطور کلی به چند مورد از رایج ترین مزایایی که برای افراد و سازمان ها داشته اشاره می کنم :
- افزایش آگاهی
- پیدا کردن راه حل از جنس زندگی و کار زیسته خود فرد/سازمان، چون راه حل که از جنس خودمون باشه به انجامش متعهد تر هستیم و برای سازمان ما کاربردی تره.
- طبق آمار فدراسیون کوچینگ icf خدمات کوچینگ باعث
افزایش 50% بهره وری
افزایش 60% مدیریت
افزایش 70% عملکرد
کسب و کارها شده است
- ایجاد سیستم سازی قوی در کسب و کارها
- بهبود عملکرد و تعادل در کار و زندگی ایجاد
- مهارت های ارتباطی تا 70% افزایش پیدا می کنه
- اعتماد به نفس افراد تا 80% افزایش پیدا می کنه
- عزت نفس افراد با اقدام گرایی کامل تا بیش از 70% افزایش چیدا می کنه
- نظم در کارها که یکی از مهم ترین عوامل موفقیت بحساب میاد در زندگی جاری میشه
- باورهای محدود کننده شناسایی و با باورهای کارامد و مناسب جایگزین می شود.
- ارزش های گذاری زندگی و کسب و کارها شناسایی می شود
- هدف گذاری
- روحیه و ایجاد انگیزه
- شناخت عادت های مخرب مثل (اهمال کاری/ کامل گرایی و ..) و جایگزینی با عادت های کاربردی
برای آگاهی دقیق تر به مزایای کوچینگ در کسب وکار و مزایای کوچینگ در زندگی مراجعه کنید.
بدون دیدگاه